برای اینکه یاد بگیریم چگونه انگیزه درونی ایجاد کنیم، یکی از راههایش، ایجاد نظم است. البته افرادی استثنا هستند و با وجود بی نظم بودن، بسیار پرانگیزهاند. توصیه ما در گام اول با برنامه بودن است.
به احتمال زیاد اینکه کارها را پشت گوش میاندازید در حالی که اشتیاق انجامش را دارید، به دلیل سردرگمی است. شما شنبه صبح بیدار می شوید و چون برنامهای ندارید و در عین حال خیلی شلخته هستید، صورت مسئله را پاک میکنید و با خود میگویید: «اصلا ولش کن! نمیدونم از کجا شروع کنم!»
اما هرگز سعی نکنید همه کارهای عقب افتاده را یک روزه انجام دهید. اتفاقا این کار باعث سردرگممی بیشتر میشود. به نظرم از اینجا شروع کنید که سه تا ازمهمترین کارهای هر روز را انجام دهید. اولویت بندی کنید و کارهای کم اهمیتتر را با بی رحمی تمام، حذف کنید تا جا برای کارهای مهمتر باز شود.
اقدام انگیزه میاره یا انگیزه اقدام؟
بسیاری از ما فکر میکنیم باید صبر کنیم تا انگیزهای در ما ایجاد شود و برویم به کاراهایمان رسیدگی کنیم. اما بد نیست به این جمله از آنتونی رابینز دقت کنیم که: Motion creates motivation (اقدام، انگیزه میسازد!.)
یکی از نکات بسیار مهمی که اغلب ما در موردش اشتباه میکنیم این است:
«انگیزه عامل حرکت نیست. بلکه این حرکت است که عامل انگیزه است!» در حقیقت کسانی که «اقدام» میکنند انگیزه به دست میآورند.
اهدافتان دست یافتنی هستند یا نه؟
در هدفگذاری هم اهداف باید دست یافتنی باشند. شما اگر همین الان مثلاً 40 ساله باشید و هدف بگذارید که به ماه بروید، این هدف کمی دست نیافتنی و غیرمعقولانه به نظر میرسد. سعی کنید اهدافی متناسب با شرایط خودتان تعیین کنید.
چند راه دیگر برای ایجاد انگیزه های درونی
راه اول: این همه نعمت را ببین!
به نظر من، در دنیا خداوند نعمتهایی عمومی را به همه داده است و عدالت را برقرار کرده. ممکن است با این حرفم مخالف باشید اما احتمالاً ما هرگز این همه نعمت بزرگ و کوچک خدا را هنوز نشناختهایم. مثلاً :
همه ما میتوانیم فکر کنیم. میتوانیم بنویسیم. ایدهپردازی کنیم. کار کنیم. تلاش کنیم و اقدامات بزرگ انجام دهیم.
همه میتوانند قلم به دست بگیرند اما برخی هنر نقاشی را یاد میگیرند و از آن پول درمیآورند.
همه میتوانیم ایدهپردازی کنیم، اما بعضیها ایدههایشان را عملی میکنند و موفق میشوند و یاد می گیرند.
به نعمتهای بی شمار خدا توجه کنید و ببینید چطور میتوانید از آنها به درستی استفاده کنید. شما وظیفه دارید از این نعمتها استفاده کنید برای بهتر شدن، برای رشد کردن و برای رقم زدن اتفاقات بزرگتر.
راه دوم: خودکارآمدتر شوید
خود کارامدی یعنی بهره وری. یعنی باور شما این باشد که آیا می توانید به هدف هایی که برای خودتان مشخص کرده اید دست یابید یا خیر. کار سختی نیست که بتوانید ارتباط میان خودکارامدی را با اعتماد نفس بالا، کارکرد بهتر و البته بیشتر شدن انگیزه متوجه شوید. کسانی که خود کارآمدی بالاتری دارند به احتمال بالاتر تلاش بیشتری در کار خود خواهند داشت، اهدافی چالش برانگیزتر برای خود مشخص خواهند کرد و بیشتر برای بهبود مهارت های خود گام برمیدارند.
راه سوم: کارهای خود را با اهدافی بزرگتر مرتبط کنید
«من می خواهم برای فرستادن انسان ها به ماه کمک کنم». این جمله می تواند بسیار الهام بخش باشد، نه؟ اینکه بگویید کارهای شما چطور می توانند به دیگران کمک کنند و تاثیری بزرگ در جهان داشته باشد می تواند محرکی قوی و یک انگیزه خوب برای شما باشد.
راه چهارم: زیستن با ارزشها
اغلب کسانی که بی هدف و بدون ارزش زندگی میکنند، هرگز از زندگیشان لذت نخواهند برد. اما حتی فقیرترین افراد هم با بلد بودن زندگی با ارزشها، میتواند زندگی شاد و لذت بخشی را تجربه کند. حتی در بدترین شرایط اقتاصدی یا بدون داشتن هیچگونه آزادی.
راه پنجم: عادت های خوب ایجاد کنید
درک عادت های کوچک و عمل به آنها معادل هرروز یک درصد بهتر شدن است. هر روز یک درصد بهتر شدن، معادل سالی 37 برابر بهتر شدن است! همین رفتارها و عادت های کوچک است که تعیین میکند 5 سال بعد کجا هستیم و چقدر موفق شدهایم یا شکست خوردهایم…
عادات ما به ایجاد هویت ما، (چه یک هویت مثبت و چه یک هویت منفی)، کمک میکنند. به همین دلیل برای موفق شدن و البته ایجاد انگیزه برای رفع بی حوصلگیها، ایجاد سیستمی از عادات ضروریتر از حتی هدف گذاری است!
ایجاد عادات کوچک و مثبت تاثیرات شگفت انگیز و بزرگی به همراه دارد. اثر مرکب و تصاعدی ای که عادت های کوچک ایجاد میکنند، به تدریج تاثیرات خودش را بر نوع زندگی ما خواهد گذاشت.